حنجره زیباست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشا ست اگر بگذارند
من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
بلاخره تموم شد اون روزای خدایی باید برمی گشتیم هیچکس به روی خودش نمی اورد ولی از چهره ها معلوم بود که می خوان داد بزنن که ای خدا ما نمی خوام برگردیم نمی خوایم ما تازه انس گرفته بودیم ما تازه خودمون و پیدا کردیم وصدها چیز دیگه
در هر منطقه ای که میرفتیم به خوبی حضور شهدا رو می شد احساس کرد می شد باهاشون حرف زد و درد و دل کرد مطمئن هم بودی که دارن به حرفات گوش میدن
داشتیم از فکه برمی گشتیم؛ تو اتوبوس بودیم که یه دفعه صدای گریه شنیدیم دیدیم یکی از بچه ها داره گریه می کنه ازش پرسیدیم چی شده گفت الان داشتم با مادرم حرف میزدم مادرم گفت اسمت مکه در اومده گفتیم خوب بنده خدا اینم گریه داره گفت آخه این حاجتی بود که از شهدا خواسته بودم
موقع رفت توی نماز خانه راه آهن که بودیم یه خانم مسن مرتبا می گفت بچه ها حواستون باشه دست خالی برنگردید شهدا نمی زارن کسی دست خالی برگرده حاجات و خواسته هاتون بخواید و ...
به نظر شما اون خانم الکی این همه اصرار داشت می تونست اصلا با ما حرف نزنه یا فقط بگه التماس دعا؛ شما هم حتما توی این فکرید؛ که هیچ کار خدا بی حکمت ودلیل نیست
آخرین حرفم دوست عزیز شهید زنده ست و شاهد بر اعمال امتش آیا راهی که داریم میرم ادامه راه آنهاست بیاید به روزی فکر کنیم که با شهدا روبه رو می شیم امیدوارم از اون دسته از آدما نباشیم که سرمون و می اندازیم پایین.....
یا علی